خردمند
هیس، بیا بنشین تا من برایت آرام بگویم... برای "ما" شدن، باید از خیلی چیزها گذشت... هیسس! بیا بنشین تا من برایت بگویم، که تو هرچه بگویی من برایت قصهها دارم که بگویم... هیسسس!! نمیبینی هر لحظه سین را بیشتر میکشم؟؟ بیا بنشین، تا کنار این جوی ننشینی و زمانی بر من و ما نگذرد، هیچ از هیچ باز نخواهد شد... هیسسسس!! برای "ما" شدن، باید ندید و نباید گفت... هیسسسسس... کاش این کودک پنج ساله میخوابید!
بیا، تا بگویم برای "ما" شدن من خنده میآورم، تو بساط خنده بیار؛ من گریه میآورم تو شانههای مهربان بیار، من آغوش گرم میآورم تو دلتنگی بیار، من دو استکان چای داغ میآورم تو یک جان خسته بیار، من روح مهربان میآورم تو گلِ بوسه بیار، من هزار هزار حرف گفته و نگفته میآورم تو دو گوش شنوا و یک سر بی سودا بیار. من دو دست خالی اما گرم میآورم، تو یک زبان نرم بیار... برای "ما" شدن باید بساط عشق آورد؛ بودن عاطفه و گرمی حضور میخواهد، دلتنگی، استقامت، صداقت، روشنی، سکوت و پذیرفتن هرآنچه هست و نیست...
هیسسسسس!!! به این دنیا بگو بایستد. بدون این همه، حتی با کاغذ پربهای با و بیخاصیت (€) هم نمیتوان زندگی خرید.
Design By : Pars Skin |