خردمند
و وقتی پایان این نقطهچین چیزی نیست جز سکوت، به من و به احساس تـُرد و شکنندگی قلبم شک نکن؛ که من غرق در اندیشهای ژرف، کنار زادگاه واژگانم گرم نشستهام و کودک احساسم را به زلال نگاه تو غسل حضور میدهم. شیرین است؛ واژه که پرورده میشود، به ادب بر سپیدی کاغذ آنجا که به تدبیر مادر ذهن است مینشیند. و واژهها در زنجیرهای- متحد! و تمام خوشی و شادمانیام این است که این زایچهی احساس من، بارها از نگاه تو میگذرد.
و چه شیرین... اما در سکوت!
نوشته شده در شنبه 88/12/8ساعت
10:33 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |