سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خردمند



 کوه با نخستین سنگ آغاز می شود

 و انسان با نخستین درد 

 

  و در من زندانی ستمگری بود

 که به آواز زنجیرش خو نمی کرد

.........

 من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

 بگذار چنان از خواب برایم

 که کوچه های شهر

 حضور مرا دریابند

 دستانت آشتی است

 و دوستانی که یاری می دهند

 تا دشمنی

 از یاد برده شود

 .....

 دو پرنده بی طاقت در سینه ات آواز می خوانند

 تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید

 تا عطش

 آب ها را گواراتر کند؟


نوشته شده در چهارشنبه 90/9/23ساعت 12:2 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin