خردمند
آرام باش عزیز من آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو میرویم، چشمهایمان را میبندیم، همه جا
تاریکی است،
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون میآوریم
و تلألو آفتاب را میبینیم
زیر بوتهئی از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری طالع میشود.
نوشته شده در جمعه 90/9/18ساعت
7:19 عصر توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |