سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خردمند


تقدیم به دوستان همیشه عاشقم: الف و ب 

شب می‌شود. خنده خنده‌هامان که به عادت معهود، شانه عفریت‌ها را ‌لرزاند، خسته از هیاهوی روز، کنج آبی حس من، آرام‌تر از آرام، تو می‌خوابی. زیباتر از زیبا، تو، مرد این رویا. تو می‌خوابی! و من، نام تو را چونانکه روزها می‌خوانمت، لابه‌لای سکوت شب، همچنانکه فرشتگان در گوشت نجوا می‌کنند، می‌خوانم. تو چشمانت را می‌بندی و می‌خوابی. جهانت از تلاطم روز خالی می‌شود- شب بر شقیقه‌هایت شانه می‌زند، حریر هاله ماه بر هیبت مردانه‌ات می‌نوازد-  لبهایم، هم- می‌خوانند و هم... و خورده بوسه‌هامان ستارگانی می‌شوند که بر شانه‌های شب می‌رقصند. تو، مرد این رویا. من، زن آن فردا.

صدای من هنوز در جحم این سکوت شبانه تو را می‌خواند- و من گرم و آرام، قدم به رویاهایت می‌گذارم- تو گرم یک خواب- من مست یک رویا. تو می‌خوابی که فردایی باشد و زندگی بسازی؛ من نگاهت می کنم که زندگی کنم و فردایی بسازم. تو، مرد این رویا. من، زن آن فردا.

 

 


نوشته شده در جمعه 89/8/21ساعت 1:8 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin