خردمند
این روزها کار من شده ساعتها خیره شدن به عکس کوچکی از تو.
نگاهم محو پیچ و خم نگاهت میشود؛ بعد محو دور چشمها، بعد گرم خنده لبها، بعد تیره روشن های صورتت!
و بعد در هر مرحله دستم را آغشته دوده سیاهی میکنم و از سپیدی محض، دوباره تو را میسازم.
و چقدر از حسی مغرور سرشار میگردم، وقتی من- چون خالقِ دوباره تو میمانم.
اینبار چشمانت را محو چشمانم میکِشم، گوشَت را شنوای راز من و تو، و حضورت را...
و تو تا همیشه من - برای من خواهی ماند.
نوشته شده در شنبه 87/6/23ساعت
12:46 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |