سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خردمند


مرا خود با تو چیزی در میان است

وگرنه روی زیبا در جهان هست

وجودی دارم از مهرت گـُدازان

وجودم رفت و مهرت هم چنان هست

 

هیچ دیواره‌های قلبت را منقش به حسّ و حضوری بی‌پیرایه، از جنس نگاه خورشید، به لطافت صبح هنگام و آرامش شبانگاه دیده‌ای!؟

هیچ به هوای حسّی رفته‌ای که ندانی چیست- بدانی شیرین است و ضرباهنگش ضربان آشنای قلب توست؟! تند و آرام! هر لحظه به هوایی!؟

بگذار بگویم که تو را دیدم- دیشب- مست در آغوش تابستانی حسی بی‌بدیل؛ و گاه خرامان بر دشت نگاهش- و چه می‌دانی که صدای قدم‌هایت، چرخش بی‌رحم نگاهت، و هر نفس گرم و صدای ارغوانی‌ات تصنیف بی‌نظیر حضوی‌ست بی بدیل! تو... رویای ماندنی!


نوشته شده در دوشنبه 88/9/9ساعت 11:25 عصر توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin