خردمند
و چه حس سرشاریست
و ترنم احساس من و نمنم باران
و هارمونی چکچک ناودان
و بیندیش به سادگی واژگان شعرم
که از حس تو چشمه میگیرد.
و شعری که با شیر واژه بر بستر سپید کاغذ پرورده میشود؛
و چه حس سرشاری!
و چه چرخ همواری که همه در نگاه سازمندی خلاصه میگردند:
بستر سپید واژههایم که سرنوشت طبیعت است
و طبیعتی که خود ترجمان عشقی ازلی و ابدیست
و دلیل سرودن کلامی از شاهراه زبان
و زبانی که محمل اندیشه است
و اندیشهای که خود کارخانه زیستن را میگرداند.
و بنگر
باران را
و حس مرا،
و سازمندی سرشار هستی را
و شعر مرا
و مرا...
نوشته شده در چهارشنبه 87/9/6ساعت
8:57 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |