دوست عزيزم
متني كه با گرته از دلنوشته ي شما نوشتم دنياي طفلكي از ديد من است. هدفم جلب توجه خواننده به ديوار از نوع شفاف و خود-آرمانشهر حقير بود.
آرزوي توفيق براي تو دوست داشتني ترين
دوست عزيز، خانم يا آقاي ش-ت
خيلي ممنونم براي نوشته ها و شعرتون
خيلي خوشحال ميشدم و ميشم اگر که ايميلتون رو يادداشت ميکرديد يا اينکه اسمتون رو کامل مي نوشتيد.
نکته اينه که طفلکي دور خودش ديوار نکشيده و اصلا اهل ديوار نيست. طفلکي با اين مردم، با اين طرز فکر، با دنياي خودش بزرگ شده و ميشه. اون پي ساختن يک آرمانشهره که ميدونه اگه بخواد ساخته ميشه. اونچه که من به تصوير کشيدم بخشي ا دنياي آدم هاي دنياي اوست.
خداوندا! اگر روزي بشر گردي ز حال بندگانت با خبر گردي پشيمان ميشوي از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت. خداوندا تو مسئولي. خداوندا تو ميداني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است، چه رنجي ميکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
طفلکي ديگر با مدادهايش براي خودش شهري آرماني مي کشيد
بي آدم هايي به نام دوست
دور دنياي گرم و امن خود ديواري شفاف کشيد
و تا آخر حيات خاکي نظاره گر دنياي بيرون و دوستانش شد
فقط نظاره گر
طفلکي گاه لبخند ميزد و گاه از دوربادوستان دورش در دنياي رنگارنگ و گاه سياه بيرون اشک مي ريخت...............
طفلکي در دنياي کوچک خودش با اين همه خلق و خو دست و پنجه نرم ميکند .....
شايد دنيايي به غير از دنياي طفلكي وجود داشته باشد دنيايي كه سياه و سياه تر نيست. اينكه طفلكي دنيا و دوست هايش را سياه و سياه تر مي بيند شايد فقط يك خيال اشتباه باشد . به غير از سياه و سياه تر رنگ ديگري هم هست . ... نيست ؟؟؟؟؟ اما شايد سياه هم رنگ بدي نيست ..... آنجا كه ظريفي اينگونه نوشت ..... شب با تمام سياهي اش درس يكرنگي است براي گلهايي كه هزار و يك رنگ دارد
طفلکي هميشه در دنياي کوچک خودش زندگي ميکند، دنيايي که از دنياي آدم بزرگها هم، با تمام کوچکياش بزرگتر است. دنيايي پر رنگ از صداقت، مهرباني، آرامش... در دنياي طفلکي "خود" در مفهوم خودرأيي و خود سالاري نيست. "خود"ِ طفلکي خود ِ فردي نيست- که بيشتر جزئي از يک جامعه است. طفلکي در دنياي کوچک خودش با اين همه خلق و خو دست و پنجه نرم ميکند.