اي عشق به شوق تو گذر مي کنم از خويشتو قاف قرار من و من عين عبورم
بگذار به بالاي بلند تو ببالمکز تيره ي نيلوفرم و تشنه ي نورم
تو را صدا مي کنم کسي که از من دور نيست نزديکتر از اني که صدايت کنم.از تو لبريز مي شوم و تو را در نوشته هايم جاري مي شوي
واقعا زيبا بود .مرسي