سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خردمند


این روزها به دنبال چه می‌گردی؟ هیچ در میان آمد و شد روزهایت سراغی از چین و شکن‌های سوغات زمان، جا مانده بر گوشه چشمان و بالای پیشانی‌ات گرفته‌ای؟ من این روزها سخت قصه نوازش زمان را بر هیبت جوانی‌ام دنبال می‌کنم. هر روز که می‌گذرد، در میان خاطراتم، جای خالی حسی به یغما رفته‌ را غبارروبی می‌کنم؛ شاید زمان علاجی باشد.
این روزها غرقم. مثل همیشه. میان خودم و شما- آدم‌ها! و بخصوص در افسون خرداد وجودم. و عجبا که در شگفتم که چطور همین خردادِ من- در من غوغا می‌کند. مرا می‌راند- به همانجا که در ستاره‌ اقبالم نشانی از سرنوشتم دارد؛ خردادِ من- و اقبال همرنگ تمام خردادها.

به دنبال چه می‌گردی؟ هیچ در میان آمد و شد آرزوهایت، بالا و پایین شدن دنیایت، و گردش بی مهابای روزگارت، سراغی از خودِ بی رنگ وجودت گرفته‌ای؟ من این روزها هر شب، قصه خود بی‌رنگم را- فارغ از تمام رنگ‌ها، برای کودک احساسم- بازخوانی می‌کنم. هرگز سراغی از جوانی چشمانت گرفته‌ای؟...


نوشته شده در دوشنبه 88/5/26ساعت 11:1 صبح توسط زهرا حکیم آرا نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin