با عليكم و رحمت الله و بركاته
مرا خط به خط خواند، تکرار کردشکار همه لحظه ها را به من ياد دادبراي من از شاخه برگي جدا کرد و گفت:جنگل شو، شاعر
بسيار هم عالي- خيلي خوب - سعادتي است به به!!! واووو (انگليسي)
فقط چند تا ديكته املايي داشتي كه از شما بعيد بود:عاشقانه:آشقانه
بهانه:بحانه (چه با بي چه بي بي) - فصل:فسل
از طرف خاندان ابوموسي اشعري
مهدي جان،
من به هستي اعتقاد دارم و روح خداوند كه در من و ما دوميده شده.
با اين ديد، تو به عشق معتقد نيستي؟
تا هستي حس من جاودانه از توست!
باش تا باشم.
....
نگاه تو به درد بيقراريم علاج آتش است كه آب مي شود
نازنين دوست داشتني، مينو!
از اين همه لطف و محبت شما سپاسگزارم.
غرض اينكه خواستن و ماندن بهانه اي شد تا از اين نوبرانه ي حسم بگويم. گفتم شايد اويي باشد كه درستي مرا در اين زمانه غلط - خود- بخواند.
دوستدارت
آرا
اقچوي عزيزم
مثل هميشه زيبا نوشتي اما آيا گمان ميكني كشيدن خط فايده اي هم دارد!؟شايد مفاهيم چون اشقانه- بي بحانه - فسل...شايد همانگونه كه نوشته شده درك شده است؟ولي از ياد نمي بريم كه رنگش قرمز است
آري احساس را نمي توان با واژه بيان كرد گاه واژه قدرت كافي را ندارد
پس به او حق خواهيم داد- زمان به او ياد خواهد داد...
ما هم در گذشته همين احساسات قرمز را اشتباه نوشته ايم ؟ آيا زندگي تكرا نمي شود؟
آري اگر ميشد تجربيات را عينا به نسل حاضر انتقال داد مطمئنا نسل بشر نابود ميگرديد.
عشق زيباست و بيانش نيز زيبا و به عبارتي:
عشق را مي گويم بايد اين حادثه را از نگه سبز تو آغاز نمود عشق را بايد از زمزمه بارش چشمان تو با واژه احساسسرود و در اين قدرت دريايي تو کشتي توفان زده را در دل امواج سپردبه تب حادثه غرق شدن مردن و آغاز شدن به هم آوايي قلب دو پرنده به سبکبالي اوج دل سپردن به شب هم نفسيراغب پرواز شدن آري عشق را بايد ابراز نمود عشق را بايد گفت
عزيز نوشته تازه ت خوندم و تقديمت به پاس اين احساس زيبات حتي اگر اشتباه كني - چون احساست مهمه و اينكه اونقد با ارزش بودي كه خدا بهت هديه داده - عشق هديه اي است الهي و من بهش ايمان دارم :
صداي پاي که مي آيد؟به کوچه ام که گذر دارد؟بگو که پنجره بگشايم اگر زعشق خبر دارددلم گرفته ز تنهاييبود که پنجره بگشايم اگر گذرگه خاموشم هنوز رهگذر داردکسي که مي گذر اينجابه دست شاخه گلي داردز کوچه اين شده معلوممکه رنگ و بوي دگر داردکسي که مي گذر اينجابه دست مشعله اي داردبگو که پرده ظلمت را ز روي غمکده برداردصداي پاي که مي آيدصلاي عشق بزن اي دل
کس که مي گذرد اينجا
سوي دريچه نظر دارد..(سيمين بهبهاني)
هنرمندانه نوشتي. و من عاشقانه زير واژه هاي آشقانه، بي بحانه و فسل- در نوشته ات خط مي كشم. اما نه خط قرمز و نه زير واژه قرمزت. كه سرخ نوشتي به رنگ خون عشق. اين گونه نوشته هايت حكايت از هنري دارد كه در سرشت توست!!!
جاويد و بر دوام بمان.
بونوس
بسيار عالي...
قابل توجه بود!